دکترین شانس نخستین رساله درباب نظریۀ احتمالات بود که ریاضیدان فرانسوی، ابراهام دو مواور (1667-1754)، در قرن هجدهم نوشت و نخستین بار در سال 1718 منتشر شد. دو مواور این رساله را به زبان انگلیسی نوشت زیرا در آن زمان برای فرار از شکنجههای اوگنوها (پروتستانهای فرانسه) از فرانسه گریخته بود و در انگلستان ساکن بود. عنوان کتاب مترادف با نظریۀ احتمالات بود، و بر این اساس بود که این عبارت در مقالۀ مشهوری که پس از مرگ توماس بیز منتشر شد بهکار رفت، مقالهای تحت عنوان «جستاری درباب حل یک مسأله با دکترین شانس»، که بیز در آن نسخهای از نظریهاش را برای نخستین بار تبیین کرد.
دکترین شانس
درک آن چندان آسان نیست و با معیارهای امروز بستر تازهای فراهم نمیآورد، اما ارزش تاریخی زیادی دارد.
شانس، آنطور که ما آن را میفهمیم، به موجودیت چیزها و خواص شناختهشدۀ عمومی آنها برمیگردد: یعنی، برای مثال، وقتی تاسی پرتاب میشود هر عددی ممکن است روی وجه بالایی یا سایر وجوه آن بایستد. پس از آن، احتمال یک شانس معین، همان احتمال وضعیت ویژۀ تاس است که، مانند هر کمیت یا ضریب دیگری، میتواند به موضوعی مناسب تحقیق بدل شود. اما شانس، در نوشتهها و منابع الحادی، بهکلی بیاهمیت است: شانس به هیچ وجهی از وجود ارجاع نمیدهد؛ در واقع به خود وجود هم ارجاع نمیدهد، یعنی چیزی بیش از لاوجود است؛ شانس نه تعریفپذیر است نه فهمیدنی: و نمیتوان هیچ گزارهای را دربارۀ آن تأیید یا تکذیب کرد، جز اینکه: «شانس یک کلمۀ صرف است.»
ابراهام دو مواور، 1735