همانطور که میدانید بازی رولت یکی از محبوب ترین بازیهای کازینو است. در این مطلب سایت کازی باز بررسی خواهیم کبد که بازیکن حرفهای رولت از لحاظ ذهنی چگونه است..
بیشتر بخوانید: موارد مورد نیاز در دریافت مجوز کازینوها
وقتی 25 سالم بود قبل از آشنایی با بازی رولت زندگیام را پای بازی پوکر گذاشتم. آن زمان این بازی، چند سال پیش از اینکه به مسیر اصلیاش بیفتد، بسیار آسانتر بود و مردم عملاً قبل از اینکه به کازینو بروند میدانستند باید چطور بازی کنند. آن روزها هرکسی با خویشتنداری و ذهن تندوتیز ریاضی میتوانست با بازی پوکر زندگی مناسبی داشته باشد. من 40 ساعت در هفته وقت میگذاشتم و خیلی سختگیرانه مدتزمان بازیکردنم را، در کنار هر آمار قابل تصور دیگری، ثبت میکردم.
خیلی زود فهمیدم پوکر بازیکردن در لاس وگاس بسیار پرسودتر است از ولچرخیدن در معدود کازینوهای انتاریو که این بازی را دارند، بنابراین بیشتر وقتم را در آنجا گذراندم و جیب گردشگران مایهدار و قماربازان را خالی کردم. معمولاً حدود هفت هشت ساعت در روز بازی میکردم، و همیشه مطمئن بودم که دستکم باید نه ساعت در شب بخوابم، اما باز هم وقت اضافه میآوردم. نمینوشیدم، فقط در صورت اجبار میرقصیدم، و بنا نداشتم ذرهای از پولی را که سخت به دست آورده بودم در بوتیکها خرج کنم، بنابراین بیشتر آن زمان را صرف گشتوگذار در کازینوها میکردم. درحالیکه یک روزم را در امجیام گراند گذرانده بودم، تصمیم گرفتم وقایع میز رولت بسیار شلوغی را زیر نظر بگیرم. اینجا بود که با هری آشنا شدم، تنها بازیکن حرفهای رولت در دنیا.
میدانید، شما، بههرحال در طولانیمدت، نمیتوانید یک بازیکن حرفهای رولت باشید. احتمالات در هیچ بازی کازینوی بدتر از گردونۀ رولت آمریکایی نیست (بهاستثنای کارائیب استود وقتی جکپاکت زیر 90000 دلار است). پرداختی 35 به 1 با 38 عدد روی میز، یعنی سود 5.26 درصدی کازینو علیه بازیکن در هر دور بازی. برخلاف بلکجک و بقیۀ بازیهای کارتی، هیچ روش و مهارتی نیست که این احتمال را کاهش دهد چه برسد به اینکه آن را به نفع بازیکن کند. ساعتها آنجا ایستادم و هری را تماشا کردم. او بیشتر وقتها ژتونهایش را خرج بازی نمیکرد، صرفاً آنها را نزد خود نگه داشته بود، اما وقتی بازی کرد، کلاً برنده شد. گفتم لابد خوششانس است، اما فکر کردم بههرحال سؤالی کنم.
تجزیه و تحلیل کنترل رفتار در کازینو
دیلر در بازی رولت
«راز تو چیست؟»
نیشخندی زد و جواب داد: «من با گردونه بازی نمیکنم. با دیلر بازی میکنم، و دیلر ذهن و روان دارد.» بعد چشمک زد.
این گفته معنی چندانی برای من نداشت. تا آنجا که من میدانستم، یک دیلر در بازی رولت هیچ تأثیری بر نتیجۀ هر دور نداشت. البته که او گوی را روی گردونه میانداخت، اما هزاران عامل متغیر در بازی بود که حتی خود دیلر نمیتوانست محل احتمالی ایستادن گوی را بداند. حتی اگر میتوانست، مطمئناً این کار را پای میز نمیکرد. بیش از این فکرم را درگیر این قضیه نمیکردم اگر این واقعیت نبود که فردای آن روز، هنگام قدمزدن در فلامینگو، هری را پای میز رولت دیدم که یکبار دیگر ژتونها را جمع میکند. تصمیم گرفت مدتی استراحت کند در نتیجه بهسمت بار نودل رفتیم تا ناهار دیرهنگامی بخوریم.
او را در سفر بعدیام به سین سیتی ملاقات کردم، و در خلال شام استیک در بینیونز، رازش را برایم توضیح داد. او پای میز منتظر میماند تا همۀ این شمارهها در سه چرخش پیاپی نیایند: 1، 2، 3، 4، 5، 6، 10، 11، 13، 14، 17، 18، 20، 21، 25، 26، 28، 29، 31، 32، 33، 34، 35، 36. این انتظار گاهی واقعاً طولانی میشد. اما، به محض اینکه اتفاق میافتاد سیستم او بهراه میافتاد. آنچه حالا باید انجام میداد این بود که منتظر بماند تا یکی از عددهای ذکرشده در بالا بیاید. اگر یکی از عددهای 1 تا 6 یا 31 تا 36 میآمد، او در دور بعد روی همۀ این 12 عدد شرط میبست. اگر عددهای 10، 11، 13، 14، 17، 18، 20، 21، 25، 26، 28، 29 میآمد، روی همۀ این 12 عدد در دور بعدی شرط میبست. او میگفت که میزان بردش با این روش به 4 درصد میرسد. سعی کردم به او توضیح دهم که ریاضیات او معنایی ندارد، و چون یک گردونه حافظه ندارد، بازی با این ترکیبات همچنان سود ریاضی 5.26 درصدی برای کازینو دارد.
گفت، «حق با توست، گردونه حافظهای ندارد، اما دیلر دارد».
بعد شروع کرد به توضیحدادن عقیدهاش مبنی بر اینکه دیلر، در حافظۀ ناخودآگاهش، دقیقاً میداند گوی در هر دور چرخش کجا میایستد. بعلاوه او، در شرایط خاص، بهطور ناخودآگاه بر اساس توقعش از احتمالات و انحراف از میانگین بر محل ایستادن گوی تأثیر میگذارد. به بیان دیگر، وقتی عددهای ذکرشده در بالا برای مدت سه دور نمیآیند، دیلر توقع دارد که نوبت آنها شود، و این قضیه در چرخشهای پیاپی روی گردونه اثر میگذارد. او به این گفته اضافه کرد که سیستمش در بازی رولت کامپیوتری جواب نمیدهد، و باید دیلری زنده وجود داشته باشد. همچنین گفت سیستمش وقتی بهتر جواب میدهد که حواس دیلر به موفقیتی که او به دست آورده نباشد. به همین دلیل بود که او همیشه از کازینوی به کازینو دیگر میرفت و فقط پای میزهای شلوغ بازی میکرد. فکر کردم این نظریه جذاب است، اما در پایان آن روز نتوانستم بهلحاظ ریاضی قبولش کنم. تا آنجا که مربوط به من است، به نظرم باید شانس آوررد.
بیشتر بخوانید: دغدغههای یک قمارباز چیست؟
اما اگر شانسی نباشد چه؟ آیا ممکن است یک دیلر رولت با این درجه از دقت روی گوی تأثیر بگذارد و آنوقت خودش هم به این قضیه آگاه نباشد؟ آیا ناخودآگاه آدم قادر به غلبه بر اینهمه عوامل متغیر هست؟ دیلر کماکان نیاز دارد به عمل فیزیکی گرداندن گردونه در یک جهت و پرتاب گوی در جهت دیگر، با مقدار نیرو و زمانسنجی دقیق برای دستیابی به نتیجۀ مطلوب. هری موفقیت خود را به توقعات دیلر نسبت داده بود، اما اگر این خود او بود که بیآنکه بداند روی گوی اثر میگذاشت چه؟ آیا ممکن است اعتقادی که او به روشش داشت آنقدر قوی بوده باشد که گوی را به آن شکافی که او میخواست بیندازد؟ اگر چنین باشد، آیا این هدیهای مخصوص هری بود، یا هرکسی با این میزان اعتقاد میتوانست گوی را برای کسب چنین موفقیت بزرگی اداره کند؟ این امکان هم هست که هری هیچ کنترلی روی گوی و به یک اندازه روی دیلر نداشته. هرچند باید شانس آورده باشد، اینطور نیست؟
در پایان آن سال دست از اینکه یک عمر پوکر بازی کنم کشیدم. همسرم پول بدون مالیاتی را که به دست میآوردم دوست داشت، اما این سبک زندگی مثل ولچرخیدن زیاد مناسب زندگی خانوادگی نیست. بنابراین راضیام کرد که شغل باثباتتری پیدا کنم. با لاس وگاس خداحافظی کردم و بهترینها را برای دوستم هری آرزو کردم، با این اعتقاد که سرانجام ریاضیات نظر او را جلب میکند.
سال پیش با همسرم تصمیم گرفتیم که با چند دوست آمریکاییمان در گرند کنیون ملاقات کنیم. همسرم تا به حال به وگاس نرفته بود، و من هشت سال میشد که به آنجا نرفته بودم، بنابراین اصرار داشتم که بعد از گشتوگذارمان در کنیون چند روزی آنجا بمانیم تا جاهایی را که قبلاً در آنها خوشگذرانی میکردم نشانش دهم. در آخرین ساعات تعطیلاتمان، همانطور که چمدانهایمان را در هزارتوی کازینو سیزرز پالاس میچرخاندیم، به چهرۀ آشنایی پای میز رولت برخوردم. هری بود پشت کپهای از ژتونهای ارغوانیرنگ، تنها بازیکن حرفهای رولت، که با شرطبندی بر سر تمایلات ناخودآگاه دیلرها پولدار شده بود و در هر دور گردش گردونه ریاضیات را به مبارزه میطلبید.