این نوشته دربارۀ یک مشکل نظری در بازی رولت است که کاووراس در تلاش برای بیان سه نکتۀ بسیار مهم مطرح کرده است:
1. عامل پیشبینی. ماهیت غیرقابل پیشبینی بازی رولت بسیار پیچیدهتر از آن است که «از نتایج دور بعدی» بتوان به آن پی برد. وقتی میخواهیم همۀ پولمان را در دور بعدی شرط ببندیم، زیاد به این نکته توجه نمیکنیم. اگر بنا باشد اکثر اوقات برنده باشیم میتوانیم پای باختهای اندکمان بایستیم. نظریۀ احتمالات دانش ارزشمندی به ما ارائه میدهد که کمکمان میکند روند کلی نتایج را پیشبینی کنیم. با اینحال، این دانش به تنهایی نمیتواند ضامن سودکردن در بازی باشد. برای مثال: اگر ما (به نوعی) بدانیم گوی در 100 دور بعدی گردش گردونه 45 بار روی رنگ سیاه (و 55 بار روی رنگ قرمز یا سبز) قرار میگیرد، این دانش برای سودبردن کافی نیست. بهخصوص اگر سرمایۀ محدودی داشته باشیم.
2. عامل زمان. پس حتی اگر بتوانیم تصویر کلی از آنچه را پیش روست پیشبینی کنیم، این کار برای سودبردن کافی نیست. مشکل این است که هنوز «زمانبندی» دقیق این نتایج را نمیدانیم. آیا این 45 باری که گوی روی رنگ سیاه مینشیند در همان ابتدای 100 دور گردش گردونه اتفاق میافتد یا در انتهای کار؟ آیا گوی پشت سر هم روی رنگ سیاه مینشیند یا در چند بازۀ زمانی کوتاه؟
3. کمبود تحقیقات ریاضی در مورد مسائل بازی رولت. اینجا جاییست که یک ریاضیدان کاربلد میتواند کمکهای مورد نیاز بیشتری ارائه دهد. و برای یک ریاضیدان تکرار همۀ آن مهملات دربارۀ سود کازینو چیزی جز اتلاف وقت و دانش نیست. اما راستش، تکرار نقلقولهای معروف بسیار آسانتر است از حلکردن مسائل دشوار ریاضی. چقدر شرمآور.
مسأله در بازی رولت
شما 100 واحد موجودی دارید.
مطمئن هستید که گوی در 100 دور بعدی گردش گردونه 45 بار روی رنگ سیاه میایستد.
از نتایج 55 دور بعدی اطلاعی ندارید، که ممکن است گوی روی خانههای قرمز، دو خانۀ سبز با اعداد صفر و دوصفر، یا حتی خانههای سیاه بایستد.
به لحاظ ریاضی، بهترین راه شرطبندی برای کسب مطمئنترین و بیشترین سود کدام است؟
ریاضیدانان فکوری که بتوانند و بخواهند همچو مشکلی را حل کنند یک در میلیوناند. در واقع این مشکل بسیار بزرگیست. زیرا در صد دور گردش گردونه امکانهای مختلفی وجود دارد. آدم باید، با درنظرگرفتن محدودیت سرمایه، معادلهای پیدا کند که برای همۀ نتایج ممکن معتبر (و تطبیقپذیر) باشد. بله، این مسألۀ کوچک بازی رولت از آن مسألههاست که فقط ریاضیدانهایی همچون جان ال. کلی، کلود شانون، ادوارد ترپ یا برنولی میتوانند حلش کنند. کسانی که به قدر کافی جسور بودند تا برای حل مشکلاتی چنین درصدد آزمونوخطا و ارائۀ پاسخها برآیند. مثل معیار جان ال. کلی و پارادکس سن پترزبورگ. این نوع پرسشها برای احتمالات خودانگیخته، ریاضیدانها و کارشناسان قمار بسیار پیچیدهاند. به پاسخ معتبری نخواهید رسید ــ و احتمالاً درمییابید که وقتی فقط از نتیجۀ 45 دور گردش گردونه اطلاع داشته باشید سودی نخواهید برد. ریاضیدانها نزدیک چنین مشکلاتی نمیشوند. بگذارید آنها به همان سود کازینوشان بپردازند.
مردم از من دربارۀ راهکار عملی مواجهه با این مسأله میپرسند. میگویند «قبل از هر چیز، تو هرگز نمیتوانی مطمئن باشی گوی در صد دور گردش گردونه 45 بار روی رنگ سیاه مینشیند. پس اصلاً چرا همچو سؤالی میکنی؟» پاسخ این است که مواردی هست که ما میتوانیم نتایج آینده را بهواقع بهطور کلی پیشبینی کنیم. مثلاً، غیرممکن است که گوی در 200 دور گردش گردونه کمتر از 65 بار روی رنگ سیاه بنشیند. پس اگر در صد دور گردش اول، فرضاً، کمتر از 25 بار روی رنگ سیاه نشست میتوانیم فرض کنیم در صد دور بعدی لااقل 45 بار روی رنگ سیاه مینشیند. حقیقت این است که کسی که با احتمالات و نتایج قابل انتظار بازی رولت آشنا باشد اغلب میتواند در چنین پیشبینیهایی موفق شود و سود کند. اگر فقط بهترین راه شرطبندی را در گردش گردونهها میدانستیم، این همان راهی میبود که همۀ مشکلات بالا دربارۀ آنند.